به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی         به صد دفتر نشاید گفت راه و رسم مشتاقی

دوستان جان، همکاران ارجمند و همراهان گرامی

از روزی که این مجله مجازی را با نام و یاد خدا گشودم بیش از دو سال می گذرد. دو سالی که برای من سرشار از خاطرات مختلف و تجربه های نو بود. در این مدت هر زمان که اقدام به نوشتن می کردم شما گرامیان را در کنار خود می دیدم. اما از آنجا که هر آغازی را پایانی است، با نزدیک شدن به روزهای پایانی ماموریت و مشغله های فراوان این روزها، با کسب اجازه از محضر شما عزیزان این دفتر را به پایان رسانده و از خدمت شما مرخص می شوم.

همانطور که در آغازین مطلب هم ذکر شد هدف از ایجاد این وبلاگ بیان خاطرات و تجربیات بنده از این ماموریت و بررسی گوشه هایی از فرهنگ و آداب و رسوم مردم آلمان و مقایسه آن با فرهنگ ایرانی اسلامی کشور عزیزمان بود که امیدوارم هر چند مختصر توانسته باشم گامی در این جهت برداشته و مثمر ثمر واقع شده باشم.

این دو سال مملو از خاطرات شیرین و تلخ بود که شیرین ترین آنها آشنایی با دوستان و همکاران جدید و تلخ ترین آن فوت فرزند یکی از همکاران عزیزمان بود که بار دیگر برای ایشان غفران الهی و برای پدر و مادر ایشان صبر و اجر از خداوند منان خواستارم.

در پایان لازم است سر تعظیم و ادب بر آستان شما عزیزان فرود آورم که در این مدت وقت گذاشته و مطالب حقیر را مطالعه می کردید و گاهی با نوشتن نظرات دلگرم کننده مشوق و راهنمای بنده بودید.

خداوند سبحان را شاکرم که لطف و منت را بر این کمترین تمام کرد و با قراردادن این تجربه در مسیر زندگی بنده، امکان بودن و زندگی در یک کشور جدید در گوشه ای دیگر از این ارض خاکی را فراهم نمود.

و تشکر می کنم:

در وهله اول از خانواده ام. از همسرم که در این دوسال چون همیشه یار و همراه من بود و در جمع آوری مطالب وبلاگ نیز به بنده کمک فراوانی نمود. از فرزندانم که با کاستی ها و مشکلات روزهای سخت ماموریت ساختند و از پدر و مادرم و مادر همسرم که دوسال رنج دوری فرزندانشان را تحمل کردند.

از مردم خوب آلمان و مخصوصا فرانکفورت سپاسگزارم که اجازه دادند دوسال در کشور آنها و در کنار آنها زندگی و از امکانات آنها استفاده کنیم. به جرات می توانم بگویم هیچگاه در من یا خانواده ام به چشم یک خارجی نگریسته نشد و به همسر من به دلیل داشتن حجاب هیچگاه بی احترامی نشد.

از مسئولین محترم وزارت آموزش و پرورش و اداره اعزام متشکرم که در این مدت زحمات زیادی را متقبل شدند.

از سرکنسول محترم جمهوری اسلامی ایران در فرانکفورت و همکاران عزیز ایشان به دلیل مساعدتهایشان بسیار سپاسگزارم.

از امام محترم مرکز اسلامی فرانکفورت و زحمتکشان بی ریای آن مرکز بسیار متشکرم که در این دو سال با اجرای برنامه های مختلف مذهبی نگذاشتند زندگی در یک کشور غیر اسلامی را زیاد احساس کنیم.

از همکاران عزیزم در مجتمع آموزشی جمهوری اسلامی ایران در فرانکفورت و مخصوصا مدیر سال گذشته و سال جاری مدرسه بسیار متشکرم که زحمات زیادی را برای بنده متقبل شدند. 

و در نهایت از دانش آموزان عزیزم متشکرم که دو سال خوب را در کنار آنها سپری کردم.

این روزها حس غریبی دارم. زمانی که انسان دوسال در شهری زندگی کند دلبسته آن شهر می شود، علی الخصوص اگر اسم پر زرق و برق اروپا و آلمان را یدک بکشد. از طرفی شوق دیدار بستگان و آشنایان و از طرفی غم فراق دوستان جدید و وطن دوم به شدت انسان را سر در گم می کند. اما راضی هستم به رضای خدا که خواست او بالاتر از خواست ماست و قطعا خیر دنیا و آخرت در آن است.  

الحمدلله رب العالمین

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین

والسلام